هنر قرن بیستم

بررسی تحولات نوین در هنر و هنرمندان قرن بیستم 

در یک بررسی کلی از هنر قرن بیستم :

می توان تحولات و دستاوردهای نوینی را در میان هنرمندان و جنبش های هنری را در دوران معاصرمشاهده کرد؛ که با شتابی زیاد امکان دستیابی اهدافی همسو با تحولات دنیای غرب را ایجاد کردند. ت

نوع شیوه های هنری و خلق ساختارهای نوین در سه دهه ی اخیر به حدی است که امکان جمع بندی را نا ممکن می سازد.

شاید یکی از دلایل عدم انسجام و تطابق سبک های هنری معاصر همین کثرت و تنوع در بیان آن باشد، گرچه باید به این نکته نیز توجه داشت که روحیه بین المللی بر آثار هنری همه ملل در اواخر قرن بیستم سایه افکنده و به نظر می رسد که به صورت یک زبان تصویری مشترک بر همه این تنوعات هنری حاکمیت یافته است.

اهدافی مانند نقاشی کردن، دیگر هنرمند مدرن را راضی نمی نماید. امروزه جهان پر تحول و پرشتاب ما اقتضای خاص خود را می طلبد که باید آن را شناخت و همسو با آن گام برداشت.

اکنون باید دست به تعریف نوینی برای هنر و هنرمند معاصر زد. هنر نقاشی، دیگر تنها یک نقاشی نیست؛ بلکه یک مولتی مدیا است و باید پذیرفت که این ضرورت جامعه معاصر است.

هنر نقاشی دیگر محدود به یک بوم  نیست و نقاش دیگر در یک فضای چهارگوش و محدود، اثر هنری  خویش را خلق نمی نماید و پالت رنگ او محدود به یک جعبه رنگ و چند قلم مو و کاردک نمی باشد.

دیگر نه محدودیتی برای وسایل خلق اثر هنری وجود دارد نه محدودیتی برای اجرای آن و به همین  دلیل است که خلاقیت و نوآوری هنرمند، حرف اول را در این دنیای هنری قرن بیستم می زند.

در گذشته سبک های هنری بزرگ بر مبنای اصول تغییرناپذیر پایه گذاری شده بودند و ماهرانه خود را برای ابد به جهان تحمیل کرده بودند؛ اما اندیشه های هنری امروز می باید در تمام بخش های زندگی گسترده شوند. پیچیدگی این اندیشه به همان اندازه که باعث پیدایش هنرمندان متعدد شده است.

همچنین سبک های هنری متنوعی را نیز به وجود آورده است و درعین حال، مراحل مختلفی را در کار یک هنرمند ایجاد کرده است.

به علاوه آهنگ تغییر و تبدیل ها و در نتیجه ابداعات به طور بی سابقه ای تسریع یافته است، به همین جهت منطقی نیست که صبورانه به تماشای یک تابلو از آثار یک نقاش بایستیم به این امید که تمامی مشخصات کار نقاش را در آن مشاهده کنیم.

اگر آثار نقاشی و هنر مدرن مورد اقبال عموم و طبقات اجتماعی قرار نگیرد، می باید علل حرکت های نوگرایانه آن را شناخت و در بیان بهتر مفهوم آن جامعه را یاری رساند.

هنرمند معاصر دیگر برای قرون آینده اثر هنری خلق نمی کند. او حتی نمی تواند حدس بزند پایداری و ماندگاری اثرش تا چه زمانی است.

هدف هنرمند امروز رفع نیاز های تجسمی و هنری روزمره خود است و از این جهت است که می بینیم  اثر هنری آن گونه که پاپ آرت تعریف می کند تبدیل به یک محصول مصرفی، روزمره و عادی می شود و به دنبال بیان هیچ ارزش اخلاقی و یا خوب یا بدی نیست.

هنر معاصر به علت جهانی شدنش در مرز خاصی نمی گنجد وطبقه بندی کردن شیوه ای، مکانی و زمانی برای آن، کاری  سهل و محتمل نیست.

ضرورت خلق اثر برای هنرمند امروز کاملا فردی و شخصی شده است و از این رو ضرورت انتخاب شیوه، مضمون و محتوا را نیاز درونی هنرمند ایجاد می کند، نه علل و عوامل خارجی …

باربارا هپورث پیکره سازی که در اواخر عمرش به مرحله ای از خلوص انتزاعی رسید، در ارتباط با شیوه های هنری می گوید :

کار رئالیستی عشق هنرمند را نسبت به زندگی، انسان و زمین تجدید می کند. اما هنر انتزاعی، گویی شخصیت هنرمند را آزاد می کند و ادراکات او را نیز در بر می گیرد، به طوری که در مشاهده زندگی آنچه در انسان عمیقا تاثیر می گذارد، تمامیت یا نیت درونی انسان است. اجزا هر کدام در جای خود قرار می گیرند و هر جزیی نشان دهنده وحدت است.

در هنر معاصر اینکه هنرمند چه می خواهد بگوید دیگر معنا ندارد. در بسیاری از آثار تنها به عملکرد ساختاری اثر توجه می شود.

موارد ترکیب بندی، فرم دوبعدی، مفهوم رنگ، مفهوم حرکت، مفهوم سطح و خط است که در اثر مطرح می شود و هیجانات و تحریکات بصری را ایجاد می کند، همچون اَپ آرت؛ از این رو در این زمینه ارائه هر تعبیر و تفسیری درباره اثر هنری نامربوط است و مفهوم این سبک هنری تا حدی با ادراکات و نظریات جامعه ارتباطی تنگاتنگ دارد.

وظیفه ی هنرمند معاصر امروز این است تا خود را از دسته بندی های هنری رها سازد. ضرورت زمان و درک جامعه خود را بشناسد و مطابق با نیازهای زمانه خود با آگاهی و شناخت، اثر هنری اش را خلق کند؛ همچنین خلاقیت هنری را در بین مردم جامعه شایع نماید، بشناساند و آن را انتشار دهد.

امروز دیگر هنرمند و نقاش معاصر تنها یک خالق اثر هنری نیست، بلکه هنرمند معاصر پرورش دهنده نحوه نگاه مخاطب است و وظیفه اش برانگیختن و بیدارکننده احساسات فردی و پاسخ به نیازهای کاربردی جامعه می باشد و همواره آن را بر دوش می کشد.

بدین جهت در مرحله اول باید ابتدا خود هنرمند به آگاهی برسد تا بعد بتواند جامعه را نیز آگاهی بخشد. شاید باید دست به هرکاری زد تا هنر معاصر، هنر ما، جایگاه خود را در روی کره زمین بیابد.

هر اثر هنری باید دو نوع زندگی داشته باشد، زندگی خاص خود در مقیاس خرد انسانی و زندگی همه جانبه خود در معیار با کل انسان ها در دنیای کنونی …

مطلب پیشنهادی برای مطالعه در زمینه سبک های هنری:

جنبش هنری مینیمالیسم – کمینه گرایی 


  • مجموعه هنر خورشید | تابستان | ۱۳۹۸ شمسی .

    © تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ و متعلق به مجموعه هنری خورشید میباشد.