جنبش هنری اکسپرسیونیسم

بررسی سبک های هنری در دوران جنگ جهانی

شروع جنبش هنری اکسپرسیونیسم در قرن نوزدهم:

از اواخر قرن نوزدهم، درد روحی عمیقی مغرب زمین – اروپا – را رنج می داد. اندیشه های سلطه جویانه، فلسفه های پوچ گرایانه، تفکرات و نظریات ماترلیالیستی، انحطاط اخلاقی، گسترش صنایع و نادیده گرفتن ارزشهای انسانی و احساسات حقوق بشری، از جمله عواملی بودند که رعب و وحشت و تنهایی را در میان جوامع غربی دامن می زدند و در این میان هنرمندان نیز از این احساس عمومی در رنج و نوعی خفقان بودند.

پیدایش سبک هنری اکسپرسیونیسم:

از این رو انسان مضطرب قرن بیستم که با ناتوانی و حقارت با معضلات اجتماعی و سیاسی مواجه بود و با آن دست و پنجه نرم می کرد از موضوعات مطرح و مورد علاقه برای نقاشان قرن بیستم شد. در تاریخ هنر نقاشی این دوره ، ادوارد مونش به عنوان پیشوای جنبش هنری اکسپرسیونیستی شناخته شده است.

ادوارد مونش، نقاش و چاپگر نروژی توانست در اثر معروف خود به نام فریاد – جیغ – انسان مضطرب قرن را که به وحشت و ناتوانی فریاد بر آورده است و فریاد رسی را طلب می کند به تصویر کشد. نظریه پردازان تاریخ هنر این اثر مونش را سرآغازی بر سبک هنری اکسپرسیونیسم می دانند.

در بیان عام، سبک هنری اکسپرسیونیسم در توصیف کلیه گرایش های هنری به کار گرفته می شود که عواطف یا حالات درونی هنرمند را با بیانی اغراق آمیز و مهیج به نمایش در می آورد و در بیان خاص، اکسپرسیونیسم به دوره ای از هنر مدرن قرن بیستم اطلاق می شود که در چند کشور اروپایی که با معضلات انسانی مواجه بودند و هنرمندان از آن در رنج بودند نشأت گرفت و گسترش یافت.

هنرمندان در این سبک به شیوه های بیانی متفاوتی احساسات درونی خود را به تصویر کشیدند و از این جهت مکتب هنری اکسپرسیونیست به عنوان یک شیوه یکسان و مشخص قابل بحث نمی باشد.

شیوه های اجرایی مختلف در سبک هنری اکسپرسیونیسم، محدودیت تکنیکی را از آن گرفت و در عوض گستردگی قابل تأملی به آن بخشید.

زیبا شناسی کاربردی این سبک نیز بسیار گسترده است، هرچند شاید بتوان در آثار همه هنرمندان اکسپرسیونیست رنج مشترکی را از فاجعه های انسانی را مشاهده کرد.

کشتارهای جمعی، جنگ، بمباران، تخریب منابع طبیعی و انسانی، انفجار، بی خانمانی، گرسنگی، بی پناهی، سردرگمی، فساد، شکنجه و تنهایی از مضامینی هستند که می توان به عنوان زیباشناسی حاکم بر این سبک مورد بررسی قرار داد.

البته هر هنرمند اکسپرسیونیست به وجهی متفاوت پرداخته و این سبک را میدانی وسیع برای نمایش عاطفی رنج و آلام یا وحشت و خشم خویش یافته است.

جنبش هنری اکسپرسیونیسم در کشورهای آلمان، نروژ، اتریش و فنلاند از شیوه سمبولیسم نبی ها، پست امپرسیونیسم، نئورافائلیسم و دیگر شیوه های رمانتیک مرسوم در اواخر قرن نوزدهم تاثیر گرفته بود، در حالی که در فرانسه با تاثیر پذیری از نظریات و تجربیات دردمندانه ون گوگ پایه ریزی شد.

این ون گوگ بود که اولین بار با تغییر و اغراق نمایی فرم، بدون آن که موضوع بیانی مضحک یا نقد گونه  پیدا کند، نمایش از درد و رنج و اندوه را در آثار خود بیان داشته و به تصویر کشید. ون گوگ تغییر شکل – دفرمه – پیکرها و اشیاء را به گونه ای که به بیان عاطفی و احساسی موضوع کمک کند به کار می برد.

هنرمندان اکسپرسیونیست فرانسه نیز با الهام از این امر به نمایش احساسی آثار خود پرداختند. البته بی مورد نخواهد بود اگر عنوان شود که گوگن نیز با اشکال ساده و بی پیرایه خود که مزین به نقوش نمادین بود، تاثیرگذار بر نقاشان اکسپرسیونیست شد. او با کشف ارزش های هنری اقوام بدوی و غیر متمدن توانست بیان احساس گرایانه در هنر را از طریق نمایش نمادها عرضه نماید.

از این رو نقاشان اکسپرسیونیست فرانسه با استفاده از رنگ های تند و درخشان که با خطوط کناره نمای پرصلابت و محکم طراحی می شدند، مضامینی اسطوره ای یا نمادین را به تصویر می کشیدند تا بیانی عاطفی و پر درد را القاء کنند. در میان نقاشان فرانسوی ژرژ روئو در آثارش بیشتر به بیان موضوعات دردمند اجتماعی و مذهبی می پرداخت.

او اگرچه از نقاشانی است که به شیوه فووها کار می کرد و استفاده از رنگ های درخشان و تند از ویژگی های آثار او به حساب می آید، اما پرداختن به مضامین انسانی، روحی و عاطفی او را از نقاشان بنام اکسپرسیونیسم کرده است.

ژرژ روئو با طراحی های ساده که با خطوط کلفت نقش می بست و با بهره گیری از رنگ ها ی تند بیانی هیجانی و عاطفی به کارهایش می بخشید که بیانگر رنج عمیقی در درون او بود. در تابلوی سر مسیح، آزادی قلم نقاش در به تصویر کشیدن دردی جانکاه به خوبی آشکار است. این آزادی قلم به چهره غمگین و پر درد و رنج مسیح اشاده دارد و آن را به تماشاگر نیز القاء می کند.

روئو این اسلوب و سبک نقاشی را بی تردید از نقاشی های روی شیشه کلیساهای دوره گوتیک الهام گرفته است.

او که در دوران نوجوانی به تعلیم نقاشی شیشه می پرداخت توانمندی قابل تحسینی در این راه به دست آورد و توانست آن را در نقاشی هایش تعمیم دهد و با خطوط سیاه زمخت، خشن و پر تحرک تلاطمی در روان بیننده ایجاد کند.

رشد سبک هنری اکسپرسیونیسم در فرانسه مرهون دو نقاش روسی تبار، مارک شاگال و شعیم سوتین با دو گونه نگاه متفاوت می باشد. مارک شاگال با نگاهی تخیلی و شاعرانه بیشتر با مضامین داستان های روسی یا سنت های یهودی می پرداخت که بیانگر خاطرات کودکی او از رسوم یهودیان روسی و افسانه های روسی بود.

ولی شعیم سوتین در نقطه مقابل، دل مردگی و افسردگی شدیدی را که از ناامیدی او به زندگی سرچشمه می گرفت مضمون آثارش قرار می داد.

سوتین به شدت متاثر از رنگ آمیزی آثار روئو بود و از این رو با قلم زنی ها تند و شتابان رنگ های درخشانی چون سرخ را در تضاد شدیدی با سیاه در هم می آمیخت و زرد و آبی را با درجات کمتر در آثارش به کار می برد.

مارک شاگال به شخصه هیچ گاه خود را پیرو سبک و شیوه ای خاص قلمداد نکرد ولی به طور کلی در آثارش گرایش هایی به اکسپرسیونیسم وجود دارد که به علت وهم گونه بودن آنها سمت و سویی سورئالیستی به خود گرفته است.

داستان جنبش هنری اکسپرسیونیسم در آلمان به علت آمادگی زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی رشد چشمگیرتری داشت. جنگ جهانی اول حکومت رایش سوم و به دنبال آن وقوع جنگ جهانی دوم از عوامل مهمی بودند که به رشد این سبک هنری سرعت بخشیدند.

اولین گروه نقاشی که در آلمان با هدفی مشترک به خلق آثار هنری به شیوه اکسپرسیونیستی دست زد گروه پل بود که به سال ۱۹۰۵ در سدن آلمان شکل گرفت.

مطلب پیشنهادی برای مطالعه در زمینه هنر مدرن:

ورود به هنر قرن بیستم  – دوره هنر مدرنیسم


  • مجموعه هنر خورشید | تابستان | ۱۳۹۸ شمسی .

    © تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ و متعلق به مجموعه هنری خورشید میباشد.