هنرمندان نقاش نوگرا

 پیدایش جنبش نوگرایی در هنر نقاشی ایران

ورود هنر مدرن و  بررسی تحولات جنبش نوگرایی در هنر معاصر

حدود هفتاد سال پس از آغاز جنبش مدرنیسم هنری در غرب، پژواک آن نیز به هنر و هنرمندان ایرانی رسید.

تا قبل از آغاز جنبش نوگرایی، نقاشان ایرانی همچنان از مکتبهای سنتی، سبک های نقاشی منسوخ اروپایی و ایرانی پیروی می کردند. تا این که گسترش جنگ جهانی دوم به ایران، رفتن رضا شاه و ایجاد مختصر آزادی های اجتماعی مجالی برای نوگرایی در هنر ایران را به وجود آورد.

کشور و جامعه فرهنگی ایران ناگهان در معرض برخورد با عقاید و تفکرات رنگارنگ قرار گرفت تا آنجا که روشنفکران با اشتیاق به دنبال نوگرایی و مفاهیم جدید بودند.

هنرمندان نوگرا نیز در این فضای جدید یافته های هنری خود را به چالش می کشیدند. این موج نوگرایی، آنان را به آزمودن شیوه های گوناگونی از سبک های امپرسیونیسم تا کوبیسم، از خیال پردازیهای سوررئالیستی تا  فرم های انتزاعی سوق  داد.

در ابتدا هنرکده هنرهای زیبا کانون نوگرایی محسوب می شد. در واقع هنرجویان مشتاقی که از طریق مدرسان خارجی با آثار و زندگی پیشگامان هنر مدرن آشنا شده بودند، کوشش فراوانی را برای رها شدن از قیود سنتی آغاز کردند.

برخی با نفی قالبهای هنر رسمی زمان رضا شاه، الگوهای مطلوب خود را در آثار رئالیست های روسی و امپرسیونیست های فرانسوی یافتند و با انگیزه ترین آنها  نیز به تقلید از آثار هنری هنرمندانی همچون سزان و وان گوگ پرداختند.

زمان زیادی طول نکشید که چندین هنرمند فارغ التحصیل از دانشکده هنرهای زیبا پس از بازگشت از سفر هنر آموزی در اروپا، سرمشق های جدید تری را به جامعه هنری ارائه دادند.

در آن دوره نوگرایان به مکتب های کوبیسم و اکسپرسیونیسم جلب شدند و پس از چند سال فعالیت پراکنده، در نخستین پایگاه های هنر نو – انجمن خروس جنگی و نگارخانه آپادانا – گرد آمدند.

از این زمان تا یک دهه بعد برخورد میان گرایشهای کهنه و نو فضای هنر معاصر را فرا گرفت و سرانجام نقاشان نوگرا توانستند در این عرصه هنری به پیروزی دست یابند.

با برپایی نخستین بی ینال تهران که یک نمایشگاه بزرگ از آثار نورپردازان بود، جنبش نوگرایی از سوی مقامات رسمی و دولتی نیز به رسمیت شناخته شد.

برپایی این بی ینال نشان داد که اگر یک نمایشگاه بزرگ هنری در فواصل زمانی مشخص و منظم با شرکت بهترین نقاشان و مجسمه سازان کشور برگذار شود، هم تحرک بیشتری در جنبش هنر نوگرا ایجاد می شود و هم راه برای شرکت آثار هنرمندان ایرانی در نمایشگاه های بزرگ هنری جهان همانند بی ینال ونیز هموار خواهد شد.

هنرمند ایرانی با جذب پدیده های نوین هنر غربی همگامی با دنیای پیشرفته را توجیه می کرد و از طرف دیگر برای کسب تشخص فرهنگی – ملی به عناصر سنتی و اصیل ایرانی متوسل بود. البته نباید جنبش نقاشی نوگرای ایران را عقیم و عاری از آفرینش های ارزنده و ماندنی دانست.

نقاش و هنرمند نوگرای ایرانی – همچون نگارگران قدیم – از بازنمایی واقعیت مرئی دوری می جوید، اما کمتر به روایتگری و توصیف ادبی می پردازد.

او می کوشد به بیان تجسمی ناب دست یابد و به همین سبب نیز اسلوب های مختلف را می آزماید و در تجربیاتش از مواد گوناگون برای بیان ذهنیت درونی اش بهره می گیرد.

رویکرد هنرمند ایرانی به خوشنویسی و خط نگاری نیز فارغ از مقاصد ادبی یا نوشتاری بوده است و در واقع هنرمند نوگرا حروف و کلمات را با استفاده از امکانات رنگ و بافت به گونه ای سامان می دهد که تاثیر بصری بیشتری برای مخاطب داشته باشد.

بخش عمده ای از هنر نقاشی امروز ایران غیر متعهد است و از واقعیت های تحول اجتماعی دور مانده است. همان نوع انتزاعی که به نگارگران قدیم این امکان را می داد که طبیعت گرایی را نادیده بگیرند و دنیایی شاد از رنگ های ناب و پیکرهای سنتی را در برابر دیدگان ما به عرضه نمایش بگذارند.

هنرمندی همچون ابوالقاسم سعیدی را قادر می سازد که در میانه جهان آشوب زده ما نغمه ای رنگارنگ و دلنشین از شاخ و برگ و گلهای گوناگون سر دهد و یا به بهجت صدر اجازه می دهد ردیفی موزون از باریکه های هیزم مانند را در رنگ های ملایم به نظم آورد.

اعتراض تلخ و استعاره های طعنه آمیز و گویا در فرم های کژنما و غولهای بهمن محصص نیز منحصر به فرد می باشد. آثار محصص گویا وجه اشتراک بیشتری با اکسپرسیونیسم آلمانی دارد تا با گرایش عام در نقاشی ایرانی.

هیچ کدام از این سه هنرمند نماینده جریان و یا تفکر خاص هنری نبودند، اما بسیاری از نقاشان به طور مقطعی در بیانگری اعتراض آمیز با محصص، در تغزل شادی آفرین با سعیدی و در انتزاع صورت گرایانه با صدر همگام بودند.

هنرمندانی همچون حسین کاظمی، سهراب سپهری و منصور قندریز در این جریان نوگرایی جایگاه خاصی دارند، در میان آثار  پیکرنما – فیگوراتیو، نیمه انتزاعی و انتزاعی به جا مانده از آنها نمونه های شاخصی از نقاشی نوگرا و نوین ایرانی را می توان یافت.

بررسی آثار هنرمندان نقاش نوگرای ایران

هنرمند نقاش حسین کاظمی:

در نخستین آثار هنری حسین کاظمی دو گرایش مختلف را می توان به روشنی تشخیص داد: واقع گرایی به روش امپرسیونیست ها و نوعی تصویرگری شاعرانه متاثر از نگارگری مکتب نقاشی اصفهان؛ که به تدریج گرایش دوم در آثار نقاشی حسین کاظمی غالب گشت و به صورت کاربست مبالغه آمیز خطوط منحنی آشکار شد.

کوشش برای بازنمایی آرمانی به شیوه ای نو، سرانجام در یک سلسله نقاشی با گواش نتیجه مطلوب تری را به وجود آورد. اکنون پیکرها را به کمک خطوط منحنی ناپیوسته شکل می داد و خطها را تابع زمینه ای می کرد که خود از لکه رنگ های درهم بافته تشکیل می یافت.

تحول بعدی در کارهای نقاشی کاظمی رویکردی به یک اتتزاع کامل بود. در یک دوره زمانی ترکیب بندی هایی در اندازه بزرگ با ضربان سریع و موزون قلم پدید آورد.

او در گام بعدی موفق شد نوعی هماهنگی متعادل میان سکون شکل های راست گوشه و پویایی خطوط خوشنویسانه برقرار سازد. سرانجام مضمون تقابل و وحدت عناصر متضاد در نقاشی های نیمه انتزاعی حسین کاظمی بیان آشکارتری را یافتند.

هنرمند نقاش سهراب سپهری:

سهراب سپهری کار جدی خود را به عنوان نقاش با یک سلسله تصاویر برگرفته و خلاصه شده از طبیعت آغاز کرد. نخستین نقاشی های آبرنگ و گوآش های او را می توان بازنمایی تجربه ی شاعرانه او در جهان اشیاء دانست.

حرکت آزاد و شتابان قلمو، درهم شدن رنگ مایه ها، تاکید بر تبانی های رنگی و استفاده از عوامل تمرکز دهنده در فضای دو بعدی، به طور مثال یک لکه رنگ سرخ به نشانه لاله ای آتشین، از جمله آثار این دوره از زندگی هنری او می باشد که اثر پذیری از نقاشی انتزاعی مکتب پاریس را نشان می دهند.

با این حال تلاش آگاهانه برای تلفیق سنتهای شرقی و غربی؛ و کوشش ایشان برای دستیابی به شیوه ای مستقل و منحصر به فرد در آثار نقاشی سهراب سپهری کاملا مشهود می باشد.

چندی نگذشت که سهراب سپهری با کسب مهارت در طراحی خوشنویسی، کشف ارزش فضای خالی مثبت در ترکیب بندی، رنگ گزینی محدود، گرایشی بارز به زیبا شناسی نقاشی ذن – نوعی نقاشی خاور دور – از خود بروز داد.

تلخیص و تقطیر شکل و فرم ها، تاکید بر ریتم خطوط، لکه های رنگی بیانگر، توجه به تعادل فضاهای پر و خالی، اسلوب رنگ آمیزی رقیق و سیال از جمله اصولی هستند که سپهری از نقاشی های آب مرکب های خاور دور می آموزد.

بدین سان او به شیوه و سبکی موجز، نیمه انتزاعی، بدیهه نگارانه دست می یابد که وسیله بیان مناسبی برای مکاشفه های شاعرانه اش را در طبیعت کویری ممکن می سازد.

سپهری هر گاه از کنکاش های ساختاری به ستوه می آید، به این زبان روان مکاشفه ای باز می گردد  و در طراحی و نقاشی هایش همواره آن را با قلمی پر قدرت به کار می گیرد.

تابلو نقاشی تنه درختان و نقاشی های انتزاعی هندسی در مجموع آثار نقاشی سهراب سپهری همان قدر استثنایی و غیره منتظره به نظر می آید که طبیعت بی جان و مناظر معماری کویر در دیگر نقاشی هایش. سپهری هنرمندی متفکر، جستجوگر و کمال طلب بود، او از بررسی جریانهای هنری معاصر نیز غافل نبود، در حالی که آگاهانه در زمینه میراث فرهنگی و هنر شرق به تفکر و تفحص می پرداخت.

او میان پیکرنمایی و انتزاع مطلق، میان رویکرد حسی به واقعیت و عقلانیت سازماندهی تصاویر در نوسان و افت وخیز بود. گاه با خطوط سیال و رنگ های خاکی بدیهه نگاری می کرد و گاهی در ترکیب بندی های خود صور هندسی قاطع و رنگهای درخشان را به کار می برد.

هنرمند نقاش منصور قندریز:

منصور قندریز یکی از با استعدادترین هنرمندان نقاش معاصر بود که به دلیل مرگ زودرس نتوانست زندگی هنری اش را ادامه دهد و در زمینه نقاشی به اوج این هنر دست یابد.

او مرحله تجربه آموزی آکادمیک، تقلید از شیوه های امپرسیونیسم چینی قرار گرفت و این مرحله به هنگام اقامتش در تبریز، با اثر پذیری از آثار هنری ماتیس و نگارگری ایرانی پدید آمد.

سطوح رنگی تخت و روشن، خطهای شکل ساز نرم، پیکرهای بلند قامت و سرهای کوچک در جامگان ساده و خشن و پست امپرسیونیسم هنری غرب را به سرعت گذراند. در پرده های نقاشی چون اسبها ، تحت تاثیر سبک نقاشی قدیمی روستایی، از مشخصات بارز آثار هنری او در این دوره به حساب می آیند..

اقامت در تهران، آموزش در هنرکده تزئینی، بی ینال ها، گرایش به شیوه تزئینی و انتزاعی، منصور قندریز را به مسیری جدید هدایت کردند.

نقش پردازی در کارش اهمیت بسیاری یافت و خصلت بدوی نقاشی اش آشکارتر شد … شکل های منصور قندریز همواره بر حضور کیفیتی معنوی در آثار هنری اش – مبتنی بر ارزشهای زیبایی شناختی سنت تصویرگرایی ایرانی – تاکید ویژه  داشته و از این سبک پیروی می نمود..

بهر حال حسین کاظمی، سهراب سپهری و منصور قندریز به آنچه از هنر مدرن غرب آموخته بودند اکتفا نکردند. آنها سعی داشتند که آموخته ها و برگرفته هایشان را درونی کنند و در این امر به موفقیت هایی نیز دست یافتند.

گویا از همان آغاز جنبش نوگرایی در ایران، آنچه که ذهن بسیاری از هنرمندان نوگرا را به خود مشغول کرده بود، کشف ویژگی هایی در نقاشی نوگرا و بکار بردن آنها در آثارشان، برای متمایز کردن نقاشی های ایرانی با  نقاشی های نقاط دیگر جهان بوده است .

نیمه انتزاعی انسان، پرنده، خورشید، شمشیر و سپر آویخته با نقوش هندسی تکرار شونده، فضاهای محدود شده در حاشیه  را پر می کردند. عناصر پیکرنما جای خود را به صور هندسی ساده تر دادند؛ ولی به ندرت به مرز انتزاع مطلق رسیدند.

مطلب پیشنهادی برای مطالعه در زمینه نقاشی در ایران:

درباره سبک نقاشی سقاخانه و هنرمندان آن …


  • مجموعه هنر خورشید | بهار | ۱۳۹۸ شمسی .

    © تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ و متعلق به مجموعه هنری خورشید میباشد.