پیدایش مکتب هنر سقاخانه ای در ایران
نقاشی مکتب سقاخانه ای:
نقاشان و مجسمه سازان مکتب سقاخانه ای که آنان را هنرمندان سنت گرای نو نیز می نامند، بیش از هنرمندان رشته های دیگر هنری در جهت دستیابی به یک هدف قدیمی و سنتی پیش رفتند.
هدف آنها ایجاد یک مکتب هنری ملی – ایرانی بود، به گونه ای که آثار هنری ارائه شده در این مکتب هنری نوگرا در عین حال هم امروزی و هم ایرانی و اصیل باشند.
البته این نکته قابل توجه می باشد که در آن دوره زمانی و با پیدایش این سبک هنری جدید، هنردوستان و داوران بی ینال ها و نمایشگاه های بزرگ، چه در داخل و در خارج کشور واکنش های مثبتی نیز نسبت به این مکتب هنری نوگرا نشان دادند.
هنرمندان جنبش هنری سقاخانه ای :
هنرمندان مکتب سقاخانه، نقش مایه های سنتی را تک تک یا با هم به شکل های گوناگونی مورد استفاده قرار دادند، تا سطوحی را که از نظر بصری موزون باشد پدید آورند و یا جلوه ای خاص با تکیه بر جنس مصالح و مواد مورد استفاده ایجاد نمایند.
انعطافی که به هنگام استفاده از این نقشها و طرح ها در اختیار هنرمند بود، آزادی او در انتخاب رنگ یا رنگهای دلخواه، ترکیب عناصر متفاوت بصری، مواد متفاوت، همگی از عوامل موفقیت هنرمندان سقاخانه به شمار می رفت.
البته نقاشی ها و پیکره های به وجود آمده در جریان این مکتب هنری نوگرا پیوندهای روشن و مستقیمی با میراث فرهنگی و هنرهای سنتی ایرانی داشتند.
در واقع هنرمندان سقاخانه را می توان نوادگان استادان صنعتگر – صنایع دستی قرن های پیشین دانست؛ هنرمندانی رشته های مختلف هنر ایرانی همانند: تذهیب کار، زرکوبی، نگارگری، قلم زنی و خوشنویسانی که هزار و یک شئ کاربردی را به کمک نقش و نگارهای ظریف درهم پیچیده یا با کتیبه های خوشنویسی زیباتر و چشمنوازتر می کردند.
مطلب پیشنهادی برای مطالعه در زمینه نقاشی ایرانی:
پیدایش جنبش نوگرایی در هنر نقاشی و هنرمندان نوگرا در ایران
هنرمندان مکتب سقاخانه ای، راه رسیدن به هنری با هویت را نه در انتخاب موضوع های تالیف شده و یا استفاده از نگارگری قدیم، بلکه در بهره گیری از گنجینه هنرهای کاربردی تزئینی، هنرهای عامیانه و هنر خوشنویسی فارسی دانستند.
حسین زنده رودی از زمره نخستین هنرمندان نقاشی نوگرای ایرانی – مکتب سقاخانه بود که در این جریان هنری گام نهاد و در راه توسعه این سبک هنری نقش به سزایی داشتند.
دیری نگذشت که بنیانگذاران مکتب هنری سقاخانه از مرزهای اولیه نیز فراتر رفتند؛ ولی همچنان کاربست خط در نقاشی در آثار هنری ایشان به صور و بیان مختلف ادامه یافت.
فرامرز پیلارام یکی دیگر از نمایندگان مکتب سقاخانه و در زمره نخستین کسانی بود که ویژگی ها و امکانات تصویری خط نوشته و یا خوشنویسی سنتی را در نقاشی نوگرای ایرانی آزمود و آن را به تصویر کشید.
پیلارام هنرمندی پرکار بود و درک تجسمی قوی و دستی توانا در نقاشی داشت. او با مهارت تمام می توانست هر گونه اثر پذیری را در شیوه های شخصی و هنری خویش بیان کرده و به تصویر بکشد.
فرامرز پیلارام در نخستین آثار هنری اش در این مکتب سنتی نوگرا، به کمک مهرزنی زمینه ای کتیبه گونه برای تصاویر هندسی ساده یا نشانه های مذهبی – سنتی مانند عَلم، پنجه و … ایجاد کرد. این آثار پیلارام تا اندازه ای شبیه نخستین آثار سقاخانه ای حسین زنده رودی بود.
پیلارام همچنین به هنر خوشنویسی به ویژه سبک نستعلیق و شکسته نستعلیق علاقمند شد و با بهره گیری از الگوی سنتی سیاه مشق دست به تجربه هایی بسیارمتنوعی زد.
این تجربه های نوین شامل انواع ترکیب بندی های هندسی با بافت نگارشی، طرح های خوشنویسانه، سیاه مشق های رنگین و ریتم هایی از حروف برجسته شده و داخل هم قرار گرفته بودند.
او اغلب در سازماندهی عناصر به کیفیتی تزئینی و دکوراتیو دست می یافت و با کاربست رنگ طلایی بر این نوع از کیفیت در آثارش تاکید بسیار می نمود.
یکی دیگر از هنرمندانی که در راه گسترش مکتب سقاخانه ای کوشش بسیاری نمود، استاد پرویز تناولی می باشد. تناولی با وجود نقاش بودن بیشتر به عنوان مجسمه ساز مکتب سقاخانه ای شناخته شده است.
استاد تناولی بیشتر از ده سال از عمر هنری اش را به مطالعه گسترده و بررسی صنایع دستی مانند فرش، انواع قفل های فلزی، ظروف سفالین و گلیم های رنگارنگ ایرانی پرداخت و همچنین از در و پنجره های فلزی مساجد، قفل و کلید، ضریح سقاخانه و دیگر اشیاء سنتی ایرانی در کار مجسمه سازی استفاده نمود و آنها را با سبکی خاص به فرم و شکل دلخواه چیدمان می کرد.
البته همیشه این امکان و احتمال وجود دارد که حتی راه برجسته ترین هنرمندان توسط پیروانشان به بیراهه نیز برود. این واقعیت در مکتب سقاخانه – نقاشی نوگرای ایران نیز مصادیقی داشته است.
در اوایل دهه هزار و سیصد و پنجاه، تکاپوی دستیابی به سبک ایرانی بیش از پیش افزایش یافت تا آنجا که برداشت های ظاهری و گاه تفنن آمیز از گنجینه نقش ها و نقشمایه های تزیینی کهن را به وجود آورد.
البته شاید چنین به نظر می رسید که این گونه بازگشت به سنت، فقدان ناشی از عقب نشینی هنر نگارگری جدید را پرخواهد کرد.
بسیاری از نقاشان نیز با نگرش و تفکر جهانی شدن هنر تا مرزهای تقلید محض از سبک های هنری غربی پیش رفتند و این تقلید کورکورانه تا حدی بود که حتی تا قبل از گشایش موزه هنرهای معاصر تهران و معرفی آثار نوگرای غربی، نخستین نشانه های پست مدرنیسم در ایران به ظهور رسید.
-
مجموعه هنر خورشید | پاییز | ۱۳۹۸ شمسی .
© تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ و متعلق به مجموعه هنر خورشید میباشد.