مکاتب نقاشی ایرانی

 مکتب های نقاشی، نگارگری، مینیاتور در ایران

بررسی مکاتب هنر نقاشی ایرانی

  • مکتب نقاشی تبریز:

 

نخستین مکتب نگارگری ایرانی در تبریز پایه ریزی شد و آن را مکتب نقاشی تبریز نامیده‌ اند.

در دوران صفوی و بازگشت پایتخت به تبریز این مکتب نقاشی شکل گرفت.

همچنین دراین دوره مصور سازی کتاب به شکل کارگاهی و در مجموعه‌ ای به نام ربع رشیدی که با تلاش خواجه رشد الدین فضل الله بنا شده بود، به پایان رسید.

حملات مغولان به ایران زمینه‌ را برای تبادلات فرهنگی و هنری فراهم نمود، به همین دلیل بیشترین تاثیر از هنر شرق دور در این دوره به چشم می‌خورد، نگاره‌های این مکتب نقاشی در شکل هاشور‌ زنی متاثر از مکتب تانگ در چین و در شکل پرداخت موضوع همانند نقاشی‌های دوره یوان چین می باشند.

مکتب نقاشی شیراز:

همزمان با حکومت ایلخانان مغول در ایران، شیراز که به واسطه تدبیر حکمرانانش از حملات مغولان در امان مانده بود، محیطی امن برای بقای هنر نگارگری ایرانی به وجود آورد و همچنین نوآوری‌ هایی را نیز به آن افزود. همین شیوه تا دو قرن بعد و در مکتب اولیه هرات به سبکی از نگارگری ایرانی تبدیل شد.

مکتب رم شناسی:

در این مکتب هنرمند نگارگر با حذف عناصر چینی و بیزانسی به سمت تصویر کردن دنیای شاعرانه، خیالی و آرمانی  می رود. از دیگر خصوصیات این مکتب نگارگری می‌توان به استفاده از طیف گسترده رنگی، معماری در نگاره‌ ها اشاره کرد.

پس از این دوران در کتب نقش نگاره‌ها اهمیت بیشتری یافت و دیگر فقط در کنار نوشته های خطی یا مکمل آن  به شمار نمی‌رفتند، بلکه تصویرنگارگری صفحه‌ ی کامل را پوشش می داد.

مکتب نقاشی شیراز:

در دوران تیموریان و حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان در شیراز زمینه برای بروز دوباره ویژگی‌های مکتب شیراز فراهم گشت.

قرینه سازی نگاره‌های در این مکتب به وضوح دیده می‌شود و همچنین تضاد رنگی عناصر نگاره و پس زمینه آن، ابرهای پیچان و سادگی در ترکیب ‌بندی‌ها از مهم‌ ترین ویژگی‌های این مکتب می باشد.

مکتب نقاشی هرات:

پس از مرگ تیمور- سلسله تمیوریان – فرزندش شاهرخ به سلطنت رسید و هرات را به پایتختی برگزیدند، به واسطه توجه و حمایت بی ‌دریغ شاهرخ و ولیعهدش بایسنقر میرزا تهیه کتب مصور این بار در هرات و در کتابخانه بایسنقر میزا رواج خاصی یافت.

ترکیب‌ بندی متقارن و دایره‌ وار از ویژگی اصلی این مکتب نگارگری است، به کارگیری رنگ‌های غنی و شفاف، تزیینات فراوان و حذف کامل عناصر چینی وبازتاب عناصر ایرانی مکتب شیراز … مکتبی کاملا ایرانی پدید آورد.

کمال‌الدین بهزاد – مکتب نقاشی هرات دو:

خمسه نظامی – ساختن کاخ خورنق – اثر کما‌ل الدین بهزاد از مکتب هرات محفوظ در موزه بریتانیا میباشد که  توجه به صحنه‌ های روزمره زندگی در آن مشهود است.

حرکت در این نگاره به صورت دو دایره در هم پیچیده است که یادآور عدد دو در انگلیسی است. فعالیت کارگاه‌های نگارگری پس از مرگ شاهرخ و بایسنقر میرزا تا اندازه‌ای باعث رکود این سبک مینیاتور ایرانی گشت.

آثار بهزاد: بهزاد ضمن ادامه دستاوردهای مکتب هرات اول ویژگی‌هایی را به آثارش افزود که تا پیش از این دوران بی‌سابقه است.

در نمایش و طراحی  پیکره انسانی را دقیق رسم نمود، موضوعات روزمره را در آثارش به تصویر کشید، نمونه‌های تک پیکره – فیگور را پدید آورد و همچنین نخستین رقعه‌ها – نمونه نگاره جدا – پرتره را در نگارگری به تصویر کشید.

مکتب نقاشی بغداد:

مکتب بین الملی عباسی یا بغداد اولین مکتب نگارگری در تمدن اسلامی است که بیشتر به مصور سازی کتب علمی و ادبی پرداخته است. ب

ه دلیل آنکه هنرمندان این مکتب در سرزمین های اسلام به تولید آثار می پرداختند گاهی نام مکتب بین المللی عباسی را برای این دوره از سبک نگارگری بکار می برند.

در مکتب بغداد موضوعات فنی سوژه های نقاشی بدون تغییرات اساسی به طور ساده تکرار شده است و نقاشی همیشه جزئی از متن اصلی کتاب بود.

چهره های نگاره ها در این تصاویر به شکل چهره های سامی نقاشی شده است: بینی ها کشیده و صورت ها با ته ریش سیاهی پوشیده شده است.

دورگیری زخیم و زمخت با رنگ تیره یکی دیگر از ویژگی های هنر عربی در این نگاره هاست. از خصوصیات دیگر آن که نقش ها و شکل جانوران و اشخاص کمی بزرگتر ترسیم شده؛ اغلب کوتاه و پهن و اندام ها مشخص هستند.

دراین سبک نگارگری، رنگ زمینه یا اصلا به چشم نمی خورد و یا بسیار اجمالی است. رنگ هایی که در نگاره ها به کار رفته است معدود، اما تناسب آنها با یکدیگر بسیار دقیق و لطیف صورت گرفته است.

این نگاره ها از صفحه جدا نیستند و بخشی از متن به شمار می روند. جدا از اهمیت مکتب نگارگری بغداد به عنوان نخستین سبک نگارگری اسلامی، این مکتب تنها مکتبی بود که به نگرشهای روان شناسی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی برخوردار بود.

مکاتب بعدی نگارگری اسلامی به سویی دیگر راه یافتند و کمتر به بیان واقع گرایانه و اجتماعی پرداختند.

مکتب نقاشی سلجوقی:

در مکتب نگارگری سلجوقی از عناصری همچون عمامه بزرگ و ریش که نشانگر تصویرسازی مکتب عربی می باشد دیگر به کار نمی رود.

موضوعات نیز به پیروی از پیشینه ادبیات  ایران، همچون تصاویر شکار و داستانهای ایرانی مانند بهرام و آزاده، یکی دیگر از وجوه تاثیرات هنر ساسانی بر کتابت و نگارگری سلجوقی است.

به همین دلایل مکتب نقاشی سلجوقی را اولین مکتب نگارگری ایران پس از اسلام می دانند. در مکتب نگارگری سلجوقی، نقشها و تزئینات بر روی متن رنگ آمیزی شده اجرا می شدند.

این رنگ معمولا سرخ بوده است و زمینه را با آن می پوشاندند، در صورتی که تصاویر موجود در مکتب نقاشی بغداد بدون رنگ آمیزی زمینه ترسیم می گشتند.

در دوران سلجوقی تصویرگری کتابها کاملا ایرانی شد و خصوصیات نقاشی‌های مسیحیت از جمله لباس و شمایل، کنار گذاشته شدند.

از مهمترین تاثیرات هنر ایرانی بر تصویرگری سلجوقی، وجود هاله گرداگرد یر شخصیت‌ها می باشد که نه به معنای تقدس بلکه برای جداسازی پیکره از زمینه بکار رفته است، که نشانگر تاثیر هنر مانوی می باشد.

در نسخه های خطی دوران سلجوقی نقاشی بر روی صفحه کتاب انجام می شد. چین و چروک لباس ها به شیوه مسیحی رایج در مکتب عباسی کاربردی نداشته است و لباسهای نگاره ها را با نقوشی به سبک اسلیمی تزیین می کردند.

مکتب نقاشی تبریز – مکتب نقاشی مغولی:

در دوران حکومت ایلخانیان اتفاق مهمی در هنر نگارگری ایران رخ داد؛ آغاز ورود عناصر چینی به حوزه نگارگری ایرانی که البته دقت در جزئیات دستاورد این تحول در هنر نقاشی آن دوره است.

همچنین ایجاد سنت کارگاهی، تا پیش از این یک نگارگر کل نقاشی های یک نسخه را در تمام مراحل به تنهایی انجام می داد ولی در مکتب تبریز، هنرمندان به صورت تخصصی درآمدند و هر یک بخشی از کار را برعهده گرفتند.

به دلیل تمایل برخی سلاطین به مسحیت، برخی سنتهای بیزانسی در هنر این دوران دخیل شد. نقشها با رنگهای تیره تر از زمینه تصویر می شدند.

چین وچروک لباس نگاره ها ها متاثر از سنت بیزانسی و چهره ها مغولی است. دیگر خبری از عمامه های بزرگ عربی مکتب بغداد نیست و تنها خط عنصر اصلی در بیان حالت است.

از دیگر عناصر متاثر از هنر چینی می توان به نمایش طبیعت، تنه پیچیده و گره دار درختان و صخره های تیز و دشتهای بریده و ابرهای مواج، دقت در ترسیم گیاهان و اعضای بدن حیوانات و تحرک  بیشتر در نمایش صحنه ها به جای آرامش و سکون موجود در نقاشی سنّتی ایرانی اشاره کرد.

مکتب نقاشی شیراز:

شیراز از حمله مغولان ایلخانی مصون ماند از این رو مکتب نگارگری در سرزمین  فارس به نام مکتب شیرازشکل گرفت.

عدم ورود سلیقه هنری مغولی که همان سلیقه هنر چینی بود، امتداد سلیقه هنری ایران قبل اسلام که در آن هنرمندان نگارگر- مینیاتور بخصوص از حجاری ها و نقاشی ها و موزاییک کاری های دوران اشکانی و ساسانی متاثر بودند.

کمترین میزان تاثیر هنر چینی در میان مکاتب نگارگری، رجعت به هنر ایران قبل اسلام، گزینه رنگی محدود، استفاده از طیف رنگهای گرم خصوصا رنگ قرمز، عدم توجه به رنگ پردازی، متاثر از هنر حجاری ساسانی، خلاصه نگاری …

مثلا یک بوته نمادی از گلزار است و یا یک سرباز نمادی از لشکر و توجه به مجالس رزمی بیش از مجالس بزمی، خصویات نگارگری دوره مظفریان است.

مکتب نقاشی جلایری:

مکتب جلایری یا تبریز- بغداد ، سبکی در نگارگری – مینیاتور ایرانی است که پس از فروپاشی حکومت ایلخانان و در دوران حکومت جلایری‌ در این رشته هنری رایج گردید، کتاب آرایی در دربار آخرین پادشاه جلایری – سلطان احمد جلایری رونق خاصی یافت.

در مکتب جلایری می توان به استفاده از تشعیر در حاشیه کتب خطی برای زیبا سازی زمینه تصویر اشاره کرد. مکتب نقاشی شیراز بیشتر به موضوعات رزمی و دلاوری به تاثیر از هنر ساسانی می پرداخت.

مکتب تبریز اول به تاثیر از واقع گرایی چینی موضوعاتی واقعی و تاریخی را مد نظر قرار داد، مکتب دوران آل جلایر به موضوعات تغزلی و عرفانی و عاشقانه توجه ویژه ای داشته است.

در مکتب نقاشی جلایری بر خلاف مکاتب پیشین، پیکره ها نه در پلان جلو بلکه در پلانهایی عقب تر ترسیم شده اند و به همین دلیل کوچکتر اند و نقاش به طبیعتگرایی و عناصر ریز و تزئینی پرداخته است.

در نگاره های دوران جلایری منظره و طبیعت مانند یک فرش پر از نقش و نگار با ظرافت تمام به تصویرکشیده شده است.

در این دوران  نگاره ها، صفحه ای جداگانه داشتند و کادری نیز در داخل نگاره برای نوشتن نام اثر و امضای هنرمند نقاش در نظر گرفته شد که به عنوان یک سنت تا سالیان طولانی باقی ماند.

مکتب نقاشی شیراز :

مکتب نگارگری شیراز در این دوره زمانی همچون پلی بین مکتبهای نگارگری تبریز- بغداد – ایلخانی – آل جلایر و مکتب نگارگری هرات – تیموری بود.

این مکتب زمینه را برای پیدایش مکتب نقاشی هرات فراهم کرد. در شیراز خطاطان و نقاش ها با دستاوردی که از مکتب شیراز آل اینجو و آل مظفر بدست آورده بودند، آثاری را برای صاحبان قدرت تیموری – اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان –  تولید کردند که امروزه در موزه های جهان نگهداری می شوند.

در نیمه نخست این دوره از مکتب نگارگری – مینیاتور، دو قوم از ترکمنان، قوم آق قویونلو و قراقویونلو نواحی باختری و شیراز را تصرف کردند. ایشان پس از پیروزی بر تیموریان کتابخانه و کارگاه های سلطنتی برپا کردند و هنرمندان را به کار گماشتند.

در این کارگاهاه شیوه های متاثر از مکتب هرات و با خصوصیا متفاوت بوجود آمد که شاخص ترین آنها پیکره های خپل، چهره های گرد با ابروان قوس دار، دهان و بینی کوچک و مناظر خیالی بود.

مکتب نقاشی هرات:

در دوره تیموری، با همه ویرانی‌ها و خشونت‌هایی که اتفاق افتاد، هنر نگارگری ادامه یافت و به ‌طرز شگفت‌ آوری ترقی کرد. پایتخت سلسله تیموری شهر سمرقند بود که بعنوان مرکز هنر در واقع پیشرو مکتب نقاشی هرات شد.

مکتب نگارگری هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌ گذاری شد. این سبک نگارگری در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما با حمله ازبک‌ ها متوقف شد.

سنت کارگاهی که نتیجه ورود ایلخانان به ایران بود در این دوران نیز تداوم یافت و کارگاه بایسنقر میرزا و سپس کارگاه سلطان حسین بایقرا مرکز فعالیت هنرمندان نقاش مکتب هرات شد.

مکتب نقاشی تبریز دوم:

مکتب تبریز دوم اولین مکتب نگارگری دوران حکومت صفوی است که می توان آن را پرتزیین ترین مکتب نگارگری ایرانی دانست. مکتب هنر تبریز در دوران حکومت صفوی را می توان اوج و کمال هنر نگارگری در ایران نامید، زیرا که تمام دستاوردهای مکاتب پیشین، در این دوره رشد بی اندازه ای داشته و به نهایت اوج و شکوفایی خود رسیده اند.

از ویژگی های مکتب تبریز می توان به رنگهای درخشان، متنوع، پرداخت دقیق به جزییات، موضوعات درباری، صحنه های پرتحرک و منظره های طبیعی اشاره کرد.

ترکیب بندی های چند وجهی و کمپوزیسیون اسپیرال، تزیینات البسه با نقوش گل و پرنده، شکست کادر از دیگر خصوصیات بارز مکتب نگارگری تبریز دوم می باشد. اکثر هنرمندان مکتب تبریز دوم از شاگردان بهزاد بودند.

از جمله مهمترین این هنرمندان میرمصور، میرسیدعلی، آقامیرک، مظفرعلی، میرزاعلی، سلطان محمد، عبدالعزیز، شیخ زاده، شیخ محمد و محمدی هروی می باشند.

مکتب نقاشی مشهد:

تصاویر و نگاره جوان ها باریک اندام  باگردنی بلند وچهره های کشیده و در مقابل  چهره افراد میانسال ومسن باریش وموی خاکستری وحنائی رنگ که بیشتر به طبیعت و واقعیت شباهت دارند.

در این آثار هنرمندان متأثر از دوران افول مکتب تبریز که به جهت جو موجود دراجتماع  و طبیعت نیمه بیابانی خراسان در پختگی وخاموشی رنگها تأثیر بسیاری داشته است.

بر خلاف نگاره های مکتب تبریز که ترکیب بندی شلوغ ولی به سامان وابرهای پیچان وصخره های بافت دار و درختان پرشکوفه و جوان و موج دار و تپه های سرسبز و بوته های پرگل با رنگهای شاد وشفاف مشخص می شود.

درمناظر این دوره ابرهای بزرگ  و کم پیچ وتاب، صخره های بدون بافت با تأکیدهای تیره درپرداخت، درختان کهنسال و کم شاخ وبرگ، تپه های خشک وکم آب و بوته های کم پشت جزئیات مناظر را تشکیل می دهند. نگاره های مکتب نقاشی مشهد نسبتا کم پرسوناژتر هستند.

دراین دوره زندگی روزمره مردم عادی که توسط استاد کمال الدین بهزاد به تصویر کشیده شده  و همچنین میرسید علی آن را به اوج رساند، دارای اهمیت به سزایی می باشند.

مکتب نقاشی قزوین:

مکتب نگارگری قزوین دارای ویژگی هایی است که آن را از سبک های دیگر مکاتب نگارگری – مینیاتور متمایز می کند. سرعت در ایجاد اثر باعث کاهش توجه به رنگ و قدرت  طراحی و عناصر خطی در نگاره ها شد.

در آثار نقاشی مکتب قزوین با توجه به آشنا شدن نقاشان ایرانی با نقاشی غربی، تأثیرات نقاشی غربی به وضوح مشاهده می‌شود.

موضوعات طبیعی و واقعی در آثار به کار رفته و تصاویر طبیعت و شاهزادگان بیشتر ترسیم  شد. تک‌ چهره‌ها و سوژه ها بیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس های فاخر در نگارگری ها دیده نمی شود .

مکتب نقاشی اصفهان:

در دوران حکومت صفویان، مکتب نگارگری اصفهان بعد از انتقال پایتخت توسط شاه عباس کبیر به اصفهان بوجود آمد. در طول این دوران، در نقاشی ایران تغییر و تحولات کلی به وجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند و نقاشی از درون صفحات کتابهای خطی بیرون آمد.

نقاشی و طراحی به صورت تک برگی رواج پیدا کرد، همچنین در همین دوره سبک طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار گردید.

در مکتب اصفهان به علت کوشش و توجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تک چهره،  نقاشی با روش  گذشته با  تعـــداد زیادی پیکرهای انسانـــی کار شده از رونق افتاد و تصاویر بیشتر به حاشیه کشیده شدند. تذهیب کتابها نیز اغلب ساده، سطحی و رنگها با کیفیت متوسط به کار گرفته شدند .

مکتب نقاشی استاد محمود فرشچیان:

افول هنر نگارگری در دوران حکومت صفویان، با مکتب نگارگری اصفهان شروع و تا دوران حکومت قاجاریه ادامه یافت. در دوران قاجار نقاشی قهوه خانه ای با مشخصات خاص خود در ادامه نقاشی تعزیه که از دوران صفویه آغاز گردیده بود، مورد توجه مردم عامه و هنرمندان مردمی قرار گرفت.

مکتب نقاشی قهوه خانه ای تا این اواخر هم مورد توجه بود و هنرمندان معروفی در این رشته فعالیت داشته و دارند هر چند این سبک نقاشی نیز با درگذشت هنرمندان مطرح این رشته در حال کم رنگ شدن می باشد و به تدریج رو به افول می باشد.

استاد فرشچیان در نقاشی ایرانی صاحب سبک و مکتب خاصی است که در عین توجه به اصالت مبانی سنتی هنر نگارگری با گسترش و ابداع شیوه های نوین، کارائی نقاشی ایرانی را برای بیان اندیشه ها و انگیزه ها آشکار نمود.

تخیل قوی در خلق موضوعات در طراحی های پُر حرکت، خلق فضاهای مُدور، بهره گرفتن از خطوط روان و آزاد از ویژگیهای استاد فرشچیان می باشد و همچنین  قدرت برای  گسترش فرم هایی با حالت های متنوع  و رنگ های مواج و متنوع  از امتیازات خاص نگارگری ایشان است.

استاد فرشچیان استادانه به چهره ها و اندام های متداول و یکنواخت نگارگری سنتی جان بخشید و روحیات و حالات مختلف روانی را در سیمای نگاره هایش  به کمال آشکار ساخت.

ایشان دارای سبکی بدیع و خاص میباشند که در واقع بنیانگذار سبکی منحصر به فرد در هنر نگارگری – مینیاتور ایران امروز به شمار می آید.


مجموعه هنر خورشید | زمستان | ۱۳۹۷ شمسی .

© تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ و متعلق به مجموعه هنری خورشید میباشد.